صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 11 روز سن داره

صدفی نمک خونه

بیا باهم برقصیم.

دیشب رفتیم عروسی. قبل رفتن کلی تیپ زدیم و قرار بود بریم آتلیه.اما ناراضی بودن من از آرایشگاه باعث شد تا بمونه برای یه دفعه ی دیگه. از زمانی که وارد تالار شدیم تا لحظه ی آخر یک دقیقه هم رو صندلی نشستی . تا آهنگ پخش میشد اصرار میکردی که "پاشو مامان بلقصیم" خیلی کیف کردم دیشب خانومی بودی برای خودت. ارتباطت هم با امیر علی جون محشر بود.دوست داشتی دستشو بگیری و با هم برقصین. وقتی ازتون خواستم کنار هم باشین تا ازتون عکس بگیرم با کمال تعجب دیدم دستتو انداختی رو شونه ی امیرو آماده ی عکس گرفتن شدین. اما صد افسوس که امیر اجازه نداد از این حالت زیباتون عکس بگیرم. وقتی کار "دی جی " تموم شد و دیگه آهنگ پخش نشد تو و امیر خیلی دمغ شده بودین....
16 تير 1391

شیطونک مامان!

این روزا حسابی درگیر خرید عروسی پسر خاله ی من هستیم.چند روزه مدام جایی هستیم که بابایی ازش متنفره یعنی بازار. اما بگم از شیرین زبونی هات.گل گلی من !حسابی شیرین شدی.جمله بندیت که ماشاالله کامل شده.دلم ضعف میره وقتی با تمام تلاش و کلی فکر کردن  و مکث های طولانی سعی میکنی یه جمله با فعل و کلمه های جدید رو درست و قابل فهم بگی. چند روز پیش یه کار اشتباه کردی و من عصبانی شدم و داشتم با صدای بلند باهات صحبت! میکردم  که با همون زبون شیرینت بهم گفتی: " آخه مامان چرا عشی ماشی میشی؟" وای اون لحظه می خواستم بترکم از خنده .کلی به خودم فشار آوردم. یا جدیدا وقتی کار اشتباهی میکنی میگی :" حواسم نبود" و خلاصه اینکه:  "شاد بودنت ر...
14 تير 1391
1